طنز | احمقهای درجه یک
باشگاه نویسندگان حوزوی خبرگزاری رسا | مجید پاک نیت
در حاشیهی دیدار چند روز پیش «نادیا مراد»، برندهی جایزهی صلح نوبل با دونالد ترامپ، در کاخ سفید؛
نادیا: داعشیها مادر و شش برادر منو کشتن.
دونالد: اونها الآن کجان؟
نادیا: کشته شدن.
دونالد: میدونم، میگم کجان؟
نادیا: مگه قبلا به شما نگفتن؟
دونالد: نه! من که اینجا نشستم، نمیدونم! جان، تو برامون بگو!
جانی (بولتون): خب، راستش من هم نمیدونم. بذار خود نادیا برامون بگه. نادیا! اونها الآن کجان؟
نادیا: باور کنید کشته شدن.
جانی: عجب گیجی هستیا باهوش! من میگم اونا کجان، تو میگی کشته شدن؟
نادیا: راست میگم! کجا میتونن باشن وقتی کشته شدن؟!
دونالد: سر قبر بابات. واقعاً که جایزۀ صلح نوبل حقت بوده پرفسور! درسته که کشته شدن ولی بالاخره باید یه جایی باشن دیگه. آب که نشدن برن توی زمین! جانی! پدر و مادر و برادراش الآن کجان؟
جانی: اون گفت مادر و برادراش، به پدرش چه کار داری؟!
دونالد: برای اطلاعات عمومی پرسیدم، خخخ. گفتم اگر زنده است بگیم بچهها سر به نیستش کنن، صلح نوبل بعدی رو هم به نادیا بدیم.
جانی: ولی دونالد من قول اونو به مریم دادم (همسر مسعود)!
دونالد: براوو! اکسلنت! برا زیر لفظی؟ چه قدر هم به همدیگه میاین! به پای هم بمیرین!
جانی: مسخره! خودت سر شوخی رو باز کردیا! من فقط به خاطر ایدئولوژیم این قولو به مریم دادم.
دونالد: باشه نسناس سیبیلو! تو که راست میگی! ولی بالاغیرتاً تو دیگه مثل مسعود ایدئولوژی خلق الله رو قرض نگیر! تا همین جاشم آبروی کاخ سفید رفته، خود من الآن رو لبه تیغم، تو دیگه قوزبالاقوزش نکن! حالا به نادیا چی جایزه بدیم؟
جانی: میخوای از ملانیا کمک بگیریم؟
دونالد: آره، راست میگی چرا زودتر به فکرم نرسیده بود که از اون احمق بپرسم؟ ملانیا! آهای ملانیا! ملانیاهوووو!
ملانیا: ها؟ چی شده؟ باز شما دو تا دعواتون شد؟!
دونالد: تو بگو ملانیا!
ملانیا: چیو؟
دونالد: پیچپیچیو خخخ.
ملانیا: وا! مزه نریز! وسط دعواهاتون چرا پای منو وسط میکشین و مسخره میکنین؟!
دونالد: کلهپوک! مسخره چیه؟ این یارو میگه قول صلح نوبلو به مریم (همسر مسعود) داده!
ملانیا: مبارکه جانی جون! مبارکه! به پای هم بشینین و بمیرین! چقدر هم به هم میاین! خب حالا که چی؟
دونالد: نابغه! اگر صلح نوبلو بدیم به مریم، برای سال بعد چه کار کنیم؟!
ملانیا: کیو چی کار کنیم، چیو چی کار کنیم؟
دونالد: نادیا و پدرش رو!
ملانیا: اگر نادیا رو بکشیم جایزه رو میدیم به پدرش! اگر پدرشو رو بکشیم جایزه رو میدیم به نادیا!
دونالد: اگر هر دو رو بکشیم چی؟
ملانیا: جایزه رو میدیم به مریم!
جانی: چی میگید شما دو تا! کدوم جایزه! صلح نوبل برا مریمه و گودبای، نامه تمام.
دونالد: پس میگی چه خاکی بر سرمون بریزیم؟
ملانیا: خاک کاخ بن سلمانو!
دونالد: کلهخراب!
جانی: من یه پیشنهاد دارم! به جای صلح نوبل بهش یا بهشون اسکار رو میدیم.
دونالد: به کی یا به کیا؟
جانی: به نادیا، یا پدرش یا هر دوتاشون.
دونالد: اگر پدرش زنده باشه که دلیلی نداره به نادیا جایزه بدیم کودن!
ملانیا: اصلا اسکار چه ربطی به صلح داره!
دونالد: باباجان ربط داره! ... نداره؟!
جانی: نه که صلح نوبل، به صلح ربط داره! ربطش به اونهاییه که این چیزا رو باور میکنن. ما جایزمونو میدیم چه کار به این کارا داریم؟!
دونالد: اوکی! پس میسپارم بچهها چند تا بمب شیمیایی تو حومۀ دمشق بترکونن، بندازن گردن بشار! اینجوری هم بابای نادیا کشته میشه، هم به نادیا اسکار میدیم و هم مردم دنیا رو مَچَل میکنیم. قولمون به مریم هم سرجاش میمونه!
نادیا: ولی این چه ربطی به بشار داره؟!
دونالد: ربطش به بیربطیشه، خخخ. الآن توی این دنیا هر اتفاقی بیفته به بشار ربط داره. تو جایزتو بگیر، حرف اضافه هم نزن!
نادیا: ولی من عراقیم!
ترامپ: مگه دمشق تو عراق نیست!؟
جانی: نه رئیس. دمشق تو تهرانه! قبلا هم بهت گفته بودم؛ قول حمله به ایرانو به مریم دادم و رژیم ایران 22 بهمن دو سال پیش که گذشت سرنگون میشه!!
ترامپ: زرشک! سبییلوی متوهم. فعلا زنگ بزن ممد بن سلمان یه سیصد چهارصد میلیون دلار واریز کنه تا بعد ببینیم چه خاکی به سرمون بریزیم. ( از جایش بلند میشود و به سوی دستشویی میرود)/918/ی702/س
نویسنده باید تلاش بیشتری کنه.